حواس پرتی چیست؟
ذهن شما همواره میخواهد درگیر و مشغول باشد. بنابراین اگر آنچه که اکنون انجام میدهید در شما درگیری و مشغولیت ذهنی ایجاد کند، فکر شما دیگر لزومی احساس نمیکند که به جای دیگر برود و در آنجا درگیر شود. اما اگر در انجام این کار، درگیری ذهنی ایجاد نشود، ذهن شما شتابان به جایی میرود که خود را در آنجا مشغول کند. و این همان حواس پرتی است. برای روشن تر شدن موضوع، مثالی بزنیم: وقتی دوستتان با شما صحبت میکند، اگر بتواند با بیان خود در شما مشغولیت ذهنی و توجه و علاقمندی ایجاد کند، شما با تمرکز فراوان به تمام حرفهایش گوش میدهید. اما اگر او نتواند چنین تأثیری در شما بگذارد چون ذهن شما درگیر نمیشود به سرعت فکر دیگری به ذهنتان راه مییابد و شما در حالی که به مخاطب خود خیره شدهاید، دارید به چیز دیگری فکر میکنید. چیزی که در شما درگیری ذهنی ایجاد می کند.
ذهن شما مدام به فعالیت نیازمند است و این نیازمندی را هنگامی که شما مشغول مطالعه کردن هستید، هم دارد. بنابراین اگر آنچه که میخوانید، در شما درگیری ذهنی ایجاد کند، شما مشتاق و متمرکز پیش میروید. در غیر این صورت چشمتان خطوط را دنبال میکند و ذهنتان در جایی دیگر مشغول میشود. به عبارت دیگر، حواستان پرت میشود.
راه چاره
پیش از هر چیز، باید به خاطر داشته باشید که این شما هستید که باید ذهن خود را با موضوع مطالعه درگیر کنید. معمولاً سبک نوشتاری کتاب تلاش میکند که در شما درگیری ذهنی ایجاد کند اما عمده کار با خود شماست. ما اکنون میخواهیم روش مطالعه متمرکز را به شما آموزش دهیم، برای آن که درگیری ذهنی شما پایدار بماند. میخواهیم ذهن شما با جمله جمله کتاب درگیر شود. میخواهیم که شما یک مطالعه کننده فعال باشید. روشهای سنتی مطالعه که شما پیش از این داشتهاید، شما را از یک مطالعه متمرکز باز میدارد و باعث میشود که حواس شما مدام پرت شود.
روشهای مطالعه متمرکز
«تند خواندن»
رانندهای را در نظر بگیرید که با سرعت بسیار کمی مثلاً ۲۰ کیلومتر در ساعت در حرکت است. وقتی سرعت این راننده تا این حد کم است، دیگر به توجه و تمرکز فوق العادهای نیاز ندارد و چون ذهن درگیر نمیشود، مدام در جایی دیگر مشغول میشود. راننده میتواند از داشبورد چیزی بردارد، شیشه را پاک کند، به مناظر بیرون نگاه کند و حتی غرق در تخیل شود. اما وقتی سرعت زیاد شد، خود به خود درگیری ذهنی بیشتر میشود و ذهن بیشتر به رانندگی متمرکز میشود و راننده دیگر فرصت ندارد به چپ و راست نگاه کند و یا مشغولیتهای ذهنی دیگری داشته باشد. اساساً ذهن چنان درگیر است که تمایلی برای درگیر شدن در جای دیگر ندارد. در مطالعه هم دقیقاً همین حالت وجود دارد. وقتی شما به بهانه بهتر فهمیدن بسیار کند پیش میروید و کلمه به کلمه میخوانید، درگیری ذهنی مطلوبی را ایجاد نمیکنید و ذهن شما که از این ساکن بودن کلافه میشود، خود را در جایی دیگر مشغول میکند و حواستان پرت میشود.
ما نمیگوییم آن قدر تند بخوانید که هیچ چیز نفهمید، بلکه میگوییم سرعت مطالعه خود را تا آنجا افزایش دهید که یک درگیری ذهنی مطلوب ایجاد شود. در این سرعت، ذهن متمرکز است. میبینید که اگر کمی غفلت کنید، سانحهای رخ میدهد. حتی اگر بتوانید سرعت مطالعه خود را به دو برابر افزایش دهید بسیار عالی است چرا که هم در وقت خود صرفهجویی نمودهاید و هم با درگیری ذهنی و تمرکز بیشتری خواندهاید. تا میتوانید سرعت مطالعه خود را افزایش دهید و سریعتر از آنچه که قبلاً میخواندهاید بخوانید. البته خوب میدانید که این سرعت، نسبی است و در متون مختلف مانند رمان، ادبیات، شیمی، فیزیک و … متفاوت است. مسلماً شما متون سادهتر را با سرعت بیشتر میخوانید. ما میگوییم سرعت خود را با توجه به سرعت قبلی خود بیشتر کنید. یکی دیگر از معایب کند خواندن این است که شما وقتی آرام و لغت به لغت می خوانید، درک ذهنی کمتری دارید چرا که ذهن با مفاهیم سر و کار دارد نه با کلمات. یادتان باشد مفهوم، همیشه در یک عبارت است نه یک واژه. وقتی شما کلمه شیر را میخوانید، ذهن نمیداند منظور شیر گاو است یا شیر جنگل یا شیر آب. اما وقتی جمله «شیر آب را بستم» سریعاً خوانده میشود، درک بهتر و سریعتری حاصل میشود.
مطالعه اولیه
مطالعه اولیه همان گرفتن اطلاعات ابتدایی است. در مطالعه اولیه، قصد شما کنجکاو کردن ذهن با گرفتن اطلاعات ساده و کم حجم و مقدماتی است. در مطالعه اولیه شما متن را خط به خط نمیخوانید بلکه نگاهی گذرا به متن میاندارید و یک سری مفاهیم اولیه را از متن میگیرید که مثلاً متن حول و حوش چه موضوعی است. پس از آن باید به خود رجوع کنید و ببینید که خودتان از پیش چه اطلاعاتی درباره موضوع دارید و یا این که از قبل، از کسی چیزی شنیدهاید یا مطالعه کردهاید. اطلاعات اولیه خودتان را به اطلاعات اولیه کتاب، در این بررسی اجمالی بیافزایید.
سؤال کردن
یادتان باشد که پیش از مطالعه، با یکی دو سؤال، ذهن خود را هدفدار کنید. وقتی میگوییم هنگام مطالعه مدام از خودتان سؤال کنید، منظورمان این است که پیش از مطالعه، در حین مطالعه و پس از آن، میتوانید از خود بپرسید. شما معمولاً برای طرح سؤالات از خود یک سری سؤالات حافظه ای کم ارزش می پرسید. مثلاً «بوعلی سینا کی متولد شد؟»، «جنگ جهانی دوم در چه تاریخی شروع شد؟»، «هیمالیا کجاست؟» و … این سؤالات معمول، کم ارزش ترین سؤالاتی است که شما میتوانید از خود بپرسید.
در کتاب «روشهای مطالعه» نوشته «کی پی بالدریج» و ترجمه دکتر علی اکبر سیف، به طرح سؤالات هفت گانه «گانیه» اشاره شده است. این سؤالات هفت نوع می باشد.
طرح این سؤالات بسیار ارزشمند و مفید است و فوق العاده در ایجاد تمرکز حواس مؤثر است. ما در زیر به اختصار، این سؤالات هفت گانه را توضیح میدهیم.
سؤالات هفت گانه گانیه
۱. سؤالات حافظه ای:
این سؤالات کم اثرترین و کم اهمیتترین سؤالات هستند. این نوع سؤالات صرفاً با یادآوری اطلاعات سروکار دارد. مانند: کشورهای همسایه ایران کدامند؟ بوعلی سینا در چه تاریخی متولد شده است؟ جنگ جهانی اول در چه تاریخی رخ داد؟
۲. سؤالات ترجمهای:
این نوع سؤالات، قویتر و بهتر از سؤالات حافظهای هستند. این سؤالات تا حدی شبیه به «زبان گردانی» هستند که قبلاً درباره آنها صحبت کردیم. سؤالات ترجمهای یعنی بیان یک مفهوم پیچیده یا یک مطلب دشوار به زبان سادهتر، مانند این که: گشتاور به زبان ساده یعنی چه؟، فرمول انیشتین به زبان من چه میشود؟، افزایش شعاع مولکولی را نسبت به افزایش عدد اتمی روی نمودار چگونه میتوان نشان داد؟
۳. سؤالات تفسیری:
این سؤالات را سؤالات رابطهای هم میگویند، که به کشف و درک روابط میان دو مفهوم میپردازد. این رابطه میتواند تشابه یا تفاوت باشد. این سؤالات از سؤالات ترجمهای کمی بهترند: سؤالاتی مانند: «تفاوت دندانهای گوشتخواران با گیاهخواران چیست؟»، «حافظه از نظر ساختار و عملکرد، چه وجه تشابهی با کامپیوتر دارد؟ »و. . . از نوع سؤالات تفسیری هستند.
۴. سؤالات کاربردی:
جالب ترین نوع سؤالات هستند. این سؤالات همان طور که از نامشان بر میآید میخواهند مطالب علمی را به مسائل روزمره ربط دهند و آنها را در عمل بسنجند. مثلاً «چگونه میتوان از اصطکاک ناشی از کشش اجسام روی زمین کاست؟»، «تشویق، بلافاصله پس از یک عمل خوب چه نقشی در شکل گیری شخصیت کودک دارد؟» و …
۵. سؤالات تحلیلی:
این سؤالات از چهار نوع بالا بهترند و سؤالات منطقی و استدلالی نیز خوانده میشوند. در این نوع از سؤالات ما قدمهای منطقی یک شخص یا تغییر و تحول یک شیء یا وضعیت را از نقطه شروع تا پایان بررسی میکنیم. مثلاً «آنتونی رابینز روان شناس به نام امروز، چگونه با ناکامیها، زندگی خود را دگرگون کرد؟» یا «هواپیما چگونه به وجود آمد؟» و …
۶. سؤالات ترکیبی:
این سؤالات که از سؤالات تحلیلی قویترند، به سؤالات خلاق معروفند. در این سؤالات، شما با پهلوی هم قرار دادن اطلاعات و ایدهها و اندیشههای قبلی به طرح اندیشههای نو دست میزنید و آن را به سؤال میگذارید. مثلاً «تناسب جمعیت و مسکن را در۲۰ سال آینده ایران چگونه پیش بینی میکنید؟» یا «چه مادهای میتوان به چای افزود تا نوشیدنی خوش طعمتری شود؟» و . . .
۷. سؤالات ارزش نگاری:
این سؤالات قویترین سؤالات است. در این سؤالات، ما درباره مؤلف، نویسنده، مترجم، و متن کتاب داوری میکنیم و نظر خودمان و روش خودمان را با نظر و روش آنها مقایسه میکنیم. مثلاً از خود میپرسیم از بین رمانهای رومن رولان، نویسنده فرانسوی (جان شیفته، ژان کریستف، زندگی تولستوی، زندگی بتهوون و …) کدام اثر، شخصیت خود رومن رولان را نشان میدهد؟
باید توجه داشته باشید که این سؤالات را خواننده طرح می کند و از خود سؤال میکند و به آنها پاسخ میدهد و هرچه سؤال قویتر مطرح میشود، تمرکز و علاقه بیشتری هم ایجاد میشود. براین نکته تأکید میکنیم که خودتان باید سؤال طرح کنید نه این که به چند سؤال مطرح شده در کتاب پاسخ دهید. وقتی که خود شما سؤال طرح میکنید، بیشتر به پاسخگویی علاقمند میشوید. البته به سؤالات کتاب هم فکر کنید و به دنبال پاسخگویی به آنها هم باشید اما حتماً با توجه به متن، اطلاعات قبلی و نظر و ایده خود سؤالات دیگری را هم مطرح کنید.
نوشتن
هنگام مطالعه، همیشه قلم و کاغذی در دست داشته باشید. چه آنچه که میخوانید رمان باشد چه شعر، چه مطالعه آزاد، چه کتاب درسی، اعم از حفظ کردنی یا فهمیدنی. در یک مطالعه فعال و پویا، کمتر چیزی میتواند به اندازه قلمی که در دست دارید، ذهن شما را درگیر و متمرکز کند.
این قلم، مهمترین ابزار شماست. با آن، همه چیز را یادداشت میکنید. اگر رمان میخوانید همین طور که جلو میروید در حاشیه کتاب و یا در کاغذی دیگر با نویسنده درگیر شوید. اگر جایی برایتان خیلی جالب بود، در حاشیه بنویسید: «چه جالب!» اگر برایتان تعجب آور بود علامت تعجب بگذارید. اگر برایتان سؤال برانگیز بود حتی می توانید در حاشیه، سؤال خود را مطرح کنید و حتی در جایی نظرتان را اعلام کنید. نظرتان را با نظر نویسنده مقایسه کنید. یک مطالعه کننده فعال با قلم خود مدام با نویسنده درگیر می شود و عقاید و عواطف خود را خواه موافق خواه مخالف، به شکلی با نوشتن اعلام می کند. خودتان را ملزم کنید که با نوشتن، نظر خود را بگویید.
این گونه ذهن شما همواره متمرکز میماند چون ملزم است در هر لحظه عاطفه و اندیشه خود را بیان کند. اگر کتاب، کتاب درسی شماست، از نکات مهم کتاب یادداشت بر میدارید که این یادداشتها بهتر است در برگهای جدا نوشته شود.